پایان جستجو در برودپیک ، آغازی برعقلانیت درکوهنوردی

در آمد : این یادداشت دربرگ 11 نخستین شماره ی نشریه ی الکترونیک "ایران زمین" منتشر شد



تصویر یادداشت در نشریه ی اینترنتی ایران زمین
سه نفر از کوهنوردان تیم 5 نفره ی باشگاه کوهنوردی آرش به نام های مجتبی جراحی،‌آیدین بزرگی و پویا کیوان پس از تلاشی ارزشمند و درخور از دید هیمالیانوردی و گشایش مسیری نو در روز سه شنبه 25تیر و هنگام بازگشت به پایین از مسیر عادی خارج شدند و تلاش های مستقیم افشین سعیدی و رامین شجاعی(سرپرست تیم) که هر دو به دلیل بیماری ارتفاع1، از صعود بازماندندبرای راهنمایی و نجات جان آنها به انجام خوبی نرسید.
تنها چند گام به چپ برداشتن به گاه بازگشت،که هنوز دلایل اصلی آن در ابهام قرار دارد شیرینی صعود به قله را در تلاشی شگرف که قلم در بیان آن ناتوان است به اضطراب و نهایتا اندوه حسرت بار بدل کرد.
سرانجام پس از 7 شبانه روز اضطراب و امید،التهاب و هیجان،شوق و شور ، اشک و آه، باشگاه کوهنوردی آرش با انتشار رسمی بیانیه ای2 در روز پنج شنبه 3 مرداد 1392 بر جستجوی کوهنوردان صعود کننده ی قله ی 8047 متری برودپیک نقطه ی پایان گذاشت و قول داد«پس از آماده شدن گزارش برنامه و گردآوری تمامی اطلاعات ممکن، در نشستی تخصصی، مسایل و مشکلات فنی این برنامه نیز بررسی گردد.» نقطه ی پایانی که باید به آغاز عقلانیت در کوهنوردی و تلاش های هیمالیانوردی ایران بدل گردد؛چرا که از هر سوی بنگریم فضای پیش رو جنگی فرسایشی است که قربانیان آن "کوهنوردان"و "کوهنوردی" حرفه ای ایران است.
بدون شک گزارش صعود و حادثه به همراه بررسی آن در فضایی آرام و به دور از تنش های کلامی و اجرایی ممکن خواهد بود امری که ضروری امروز کوهنوردی فنی ایران است.
متاسفانه این "جنگ داخلی" در چند جبهه تلفات سنگینی از خود برجای گذاشته. تلفات درخط مقدم آن خونین تر از آنی است که تصور میکردیم. 10 کشته در10 سال ، طی 8 برنامه  و بر روی 7 قله.
محمد اوراز، داوود خادم اصل،سامان نعمتی،مهدی اعتمادی فر، عیسی میرشکاری، لیلا اسفندیاری، جعفرناصری،پویا کیوان، مجتبی جراهی، آیدین بزرگی،10 کوهنورد ایرانی جان باخته بر قلل گاشربروم-1، کی -2 ، نانگاپاربات، دائولاگیری،مانسلو،گاشربروم2،و برودپیک در بین سال های 1382 تا 1392هستند.
به باور بسیاری اگرمجموعه ی فدراسیون کوهنوردی از آغاز موج نوی هیمالیا نوردی در ایران که نخستین مرگ در آن با حادثه ی گاشربروم-1 رقم خورد، فضای سنگین و بسته بر این ورزش تحمیل نکرده و نقد ها3 و پرسش های مدیریتی را پاسخ گفته بود و پس از آن فضای انتقادی را به التهاب و نبرد روی در روی با کوهنوردان مستقل سوق نداده بود، بدون شک نباید شاهد انتشار نامه ی4 کوهنورد جوان 24 ساله ای آن هم پیش از گام نهادن در مسیر صعود باشیم که در آن خشم و حسرت موج میزند اگر چه در کنار جسارت و شجاعت!
آیدین بزرگی در این نامه گلایه های بسیاری را بیان کرده است. نامه ای که رسانه ها به اشتباه انتشار آن را نخستین بار پس از حادثه به وبلاگ "خاک خوب"5 نسبت دادند، بسیار پیش از این در بیستم خرداد ماه 1390 در وبلاگ "داستان کوه"6 به قلم رامین شجاعی ( سرپرست تیم صعود) منتشر شده است.
در تمام روز های صعود و نیز هنگامی که کوهنوردان موانع پرشما و بسیار دست و پاگیر اداری و تدارکاتی که بر عکس همه جای دنیا در ایران متوجه شخص ورزشکار است را پشت سر گذاشتند و راهی شدند کسی جز هم باشگاهی ها و دوستان سراغی از آنها نگرفت!
موانع کاغذی و دیوانسالاری  که همه ی کوهنوردان از محمداوراز تا آیدین بزرگی، پشت سر نهادن آنها را دشوار تر از قلل  و دیواره های پیش روی خود دانسته و می دانند.
همین رسانه های گروهی که چشم و گوش و زبان جامعه هستند و امروز با تمرکز بر "ارزش خبری برخورد" در پرداخت به این موضوع خود دچار التهاب شده اند،اگر همچون فدراسیون کوهنوردی صدای کوهنوردان مستقل را در 10 سال گذشته و پس از فوران انتقاد ها و پرسش ها شنیده بودند تا منعکس کنند،در کمترین حالت اینک آرشیو های غنی و معتبر از آگاهی های ابتدایی داشتند و در تهیه ی گزارش های اخیرخود با کمترین اشتباه مواجه بودند.
به عنوان مسئول سابق7 روابط عمومی فدراسیون کوهنوردی شهادت می دهم که تیم های فدراسیون کوهنوردی از اندک شانسی برای توجه رسانه ها برخوردار شده اند، بی هیچ پرسشگری از سوی خبرنگاران،گزارش-آگهی هایی که روابط عمومی فدراسیون کوهنوردی تهیه می کرد عینا از رسانه ها منتشر شده است. از دیگر سوی اگر کوهنوردان مستقل خود محتوای رسانه ای را هم آماده کردند، شاهد بوده ایم که در مقاطع بعدی فدراسیون کوهنوردی با نفوذ و یا تماس مستقیم و مکاتبات رسمی و ایراد اتهامات غیر قابل اثبات و ناراست در مواردی مانع از پوشش رسانه ای این حرکت ها شده است8 مانندحرکت مستقل باشگاه دماوند برای صعود نانگاپارابات .
موضوع مواجهه ی رسانه ها محور نگاه این یادداشت نیست و خود به بررسی  مفصل نیازدارد، اما همین امر یکی دیگر از جبهه های این جنگ داخلی است که قربانی آن دست رنج کوهنوردان و خود کوهنوردی حرفه ای خواهد بود.
التهاب اخیر در مورد حادثه ی برودپیک که با ورود رسانه ها در زمان حادثه بسیار تشدید شد، باعث گردید شبکه های اجتماعی اینترنتی، و رسانه های داخلی و خارجی حجم بسیار قابل توجه و شگفت آوری از محتوای خود را به این موضوع اختصاص دهند. امری که نباید به این مقطع محدود گردد تا بار دیگر با وقوع حادثه ای، گزارش های تلخ و اخبار سخت در حجم بالا منتشر کنند، بلکه فرصت های موفقیت و صعود های پیروزمندانه ی جوانان را هم باید مورد توجه، تحلیل  و پرسش قرار دهند.
اینک اما پایان جستجو با انتشار شرح گفتگوها، مکاتبات،پیگیری ها و.... اعلام شد و غم و اندوه و حسرت می رود که در کنار انتقام گیری و تخریب، کوهنوردی خوبِ کوهنوردانِ قربانی شده را هم از ما بگیرد و قربانی این آتش افروزی ها کند.
از دید هر ناظر منصفی بیان موضوع مناقشه برانگیز " نداشتن مجوز " توسط دبیر فدراسیون کوهنوردی9 در دومین روز انتشار گسترده ی خبر که گفتمان همدلی و همراهی  فدراسیون  را در تبریک صعود10 و نیز در پس از حادثه11 به ناگاه تحت الشعاع قرار داد، حکایت از نبود تدبیر در یک یا دو چهره ی اداری این نهاد و پافشاری بر ادامه ی سیاست دشمنی فدراسیون با باشگاه های کوهنوردی دارد،نگرشی که به صراحت  نمی توان در دیگر بخش های فدراسیون به ویژه چهره های ورزشی و فنی ردی از آن پیدا کرد.
محمود شعاعی دبیر فدراسیون در زمان صادق آقاجانی12 با تکیه زدن بر جای رییس و رفیق سابق خود سیاست هایی انحصار و انسداد پیشین را دنبال و اجرایی کرد و بدون شک نمی تواند از کارنامه ی خود در مقابل هیچ جمع منصف و بی طرف دفاع کند.
انتخابات فرمایشی رییس فدراسیون کوهنوردی اگر چه بر این ورزش تحمیل می شود اما نمی توان سکوت جامعه ی کوهنوردی را در تخلفات آشکار این امر توجیه کرد و پذیرفت. اگر بخشی از انتقادات متوجه سیستم دولتی است بدون شک باشگاه ها و گروه های کوهنوردی با سکوت و همراهی برای به دست آوردن منافع مقطعی کوتاهی کرده اند.
فراموش نکنیم همایون بختیاری دبیر کنونی باشگاه کوهنوردان آرش که اینک بخش بزرگی از فشار های این صعود و حادثه متوجه اوست برای سال های طولانی مسئول روابط بین الملل و نماینده ی ایران در مجامع بین المللی بود و علاوه بر ارتباط کاری، او شراکت،سرمایه گذاری، دوستی و رفاقت بسیار تنگاتنی با دو رییس فدراسیون در ده سال گذشته داشته است و یکی از چهره های اصلی مناقشات پیش گفته علیه کوهنوردان مستقل و منتقدان بود.
تلاش ها و مکاتبات رسمی و محرمانه ی رییس فدراسیون کوهنوردی با صدا و سیما و سازمان تربیت بدنی برای جلوگیری از پخش روایت های مستند و تصاویر کم نظیر صعود تیم نانگاپاربات13 و به کار گیری تمام توان اداری و حقوقی خود برای به دادگاه کشاندن کوهنوردان مستقل فاتح این قله، شگفت آور و موجب شرمساری مجموعه ی دخیل در این امر است.
فدراسیون کوهنوردی بارها صعود های مستقل را برخلاف تایید کوهنوردان سرشناس و نهاد های بین المللی با ادعا های پوشالی  و بسیار با تبلیغات گسترده مورد تشکیک قرار داد، و اینک اگر چه پس قریب به 12 سال از انتشار صعود تیم فدراسیون به قله ی ماکالو در سال 1380 یکی از اعضاء اصلی تیم با شجاعت و درایت و به تازگی اعتراف کرده14 که پا بر روی قله ی اصلی نگذاشته است، اما همچنان مسئولان فدراسیون کوهنوردی در این باره سکوت کرده اند.
در مقابل کوهنوردان مستقل هم بی کار نبودند و در این فضا آنها هم کم بی راه نرفته و خواسته و ناخواسته بخش دیگری از استمرار فضای ملتهب موجود را رقم زدند. اگر چه در تحلیل این رفتارها، فشار بسیار برای انسداد روح های سرکش آنها از سوی مقامات و قوانین و دستورالعمل های محدود کننده بی تاثیر نبوده است.
تیم موفق و فاتح نانگاپاربات که در آن برنامه سامان نعمتی15 یکی از افراد تیم را در ارتفاع 7700 متری از دست داد، از نظر نگارنده در آن صعود روش و فرهنگ حاکم بر هیمالیانوردی جهان را به درستی مورد توجه قرار داد اما شاید به درستی پیاده نتوانست بکند و در بیان آشکار آن و همراه کردن بخشی از افکار عمومی ناتوان ماند. این روند شفاف نبودن، پاسخگو نبودن و یا نمایش پاسخگویی در سال های گذشته از سوی فدراسیون پی ریخته شد و این مجموعه در نهادینه کردن آن تا امروز با تمام توان کوشیده است. ضمن اینکه هجمه ی فدراسیون کوهنوردی علیه صعود نانگاپاربات به هر شکل و وسیله ی ممکن این تیم و باشگاه دماوند را به موضع دفاع و حمله ی همزمان سوق داد و آتش این نبرد بین دو بخش کوهنوردی را برافروخته تر کرد.
اگر محمود شعاعی اینک در اتاق کار خود و در گفتگو با رسانه ها16  بر تغییر فرهنگ اشتباه "صعود به هر قیمتی" تاکید دارد نباید فراموش کند فدراسیون هم بسیاری از فرهنگ های اشتباه را مصرانه در جامعه نهادینه کرد و همچنان برآن پای فشرده است.
اینک و برای همیشه پیکر سه جوان کوهنورد ایرانی  همچون  سه پرچم  برافراشته بر فراز هیمالیا به دیگر جان باختگان این ماجراجویی ورزشی پیوستند،اما جوانان بسیاری با هیجان بالا این ماجراجویی ورزشی را دنبال میکنند، نگاه آنها به رفتارهای با اهل فن و اداره ی امور کوهنوردی است  و نگاه همه ی ما باید به این ها باشد و سلامتی و رشد و صعود های ایمن آنها .
پاورقی ها :
1-     همایون بختیاری دبیر باشگاه آرش در گفتگو با رادیو فردا (3/5/1392).
2-     اطلاعیه باشگاه در تاریخ 3/5/1392 منتشر شده در سایت این باشگاه.
3-     مراجعه کنید به وبلاگ گاشربروم-1 در آیینه ی مطبوعات http://g-1.persianblog.ir
4-     نامه ی آیدین بزرگی که محتوای  آن پس از حاثه مورد توجه قرار گرفت.
5-     وبلاگ "خاک خوب" به قلم پرستو ابریشمی به آدرس http://khak-e-khoob.blogfa.com
6-     وبلاگ "داستان کوه" به قلم رامین شجاعی به آدرس http://dastanekouh.blogfa.com
7-     فرشید فاریابی مسئول روابط عمومی فدراسیون کوهنوردی در سال های 1380 تا 1383
8-     گزارش و تصویر نامه ی فدراسیون به مدیرکل حراست صدا و سیما در وبلاگ برج سینا http://boorjsina.persianblog.ir/post/231 
9-     گفتگوی دبیر فدراسیون با خبرگزاری ایسنا یکشنبه 30 تیر 1392
10- اطلاعیه تبریک فدراسیون به تاریخ سه‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۳۳ بر روی سایت فدراسیون
11-  گزارش کارگروه روابط بین الملل فدراسیون  کوهنوردی درشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۲ ساعت ۱۸:۴۰
12- ﺻﺎدق آﻗﺎﺟﺎﻧﻲ از ﺳﺎل 1362 ﺗﺎ 1383 (ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ازﺳﺎل ھﺎي 70 ﺗﺎ 72 ﻛﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﺎﻳﺐ رﺋﯿﺲ ﻓﻌﺎل ﺑﻮد) صندلی ریاست فدراسیون کوهنوردی را در اختیار داشت. اگر چه انتقادهای بسیاری بر شیوه کار او وارد شد و هرگز به این انتقاد ها پاسخ نداد اما او از چهره های تاریخ کوهنوردی ایران و یکی از طراحان و مجریان اصلی صعود های هیمالیا و قلل بالای 8000 متر است.
13-  نگاه کنید به پاورقی شماره 8.
14-  رضا زارعی هیمالیا نورد و مربی باسابقه ی ایرانی در وبلاگ "کوه قاف" این امر را بیان کرد. http://kouheghaf.blogspot.de/2012/06/blog-post_2823.html
15- سامان نعمتی متولد1360کوهنورد اهل قروه که در ترکیب تیم مستقل باشگاه دماوند برای صعود به نانگاپاربات قرار گرفت و در1386 در جریان صعود این کوه مفقود شد. خانواده ی این جوان ماجرای این حادثه را همچنان به شکل های مختلف از جمله قضایی پیگیر هستند.
16-  گفتگو با خبرگزاری تسنیم به تاریخ 1/4/1392 و گفتگو باخبرنگار تلویزیون ایران به تاریخ 1/5/1392

مدبرعامل تلفن ثریا: تحریم ها به جستجوی سیگنال تلفن کوهنوردان ایرانی ربط نداشت


مدیرعامل اپراتور تلفن ماهواره ای ثریا
اظهارات وزیرارتباطات در مورد نقش تحریم ها در رهگیری کوهنوردان ایرانی را تکذیب کرد

در پی انتشار گفتگوی وزیر ارتباطات با خبرنگار تلویزیون ایران و تاکید او بر تعلل شرکت تلفن ماهواره
ای ثریا در همکاری به دلیل تحریم ایران، مدیر عامل  شرکت ارتباطات آسیا -نمایندهی تلفن ماهواره ای ثریا در ایران- این ادعا را از اساس نادرست دانست و تاثیر تحریم ها در این روند را تکذیب کرد.
كسري محقق زاده چهار سوقي  مدیر عامل این شرکت در گفتگو با خبرنگار سایت قدر  جزییات پیگیری ها و اقدامات را با دقت بیان کرد و  روش پیگیری برای این موضوع را اشتباه و بسیار دیرهنگام دانست و تصریح کرد در پی تماس های مختلف او در گفتگوی تلفنی با اعضا خانواده ی کوهنوردان، مسئولان باشگاه آرش  و نیز دفتر و شخص وزیر ارتباطات را مستقیما از شکل و روش پیگیری این موضوع آگاه کرد.
وی تاکید دارد مقامات مسئول البته که از شیوه ی پیگیری چنین موضوعی آگاه هستند اگر چه انتظار نمیرفت خانواده و دیگر افراد پیگیر اطلاع چندانی از این مقررات داشته باشند.
کسری محقق زاده در این گفتگو ناممکن بودن پیگیری های نمایندگی های اپراتور های این تلفن برای موقعیت یابی کاربران در کشور ها ی دیگر به جهت قوانین و مقررات بین المللی  را مورد تاکید قرار داد و نیز ضرورت صدور حکم قضایی در هرگونه پیگیری های فرکانسی به هر شکل در داخل هر کشوری را یادآور شد.
مدیر عامل اپراتور ثریا در ایران تاکید کرد: اعلام برخی موضوعات نظیر تحریم و … هم کار پسندیده ای نیست و من موضوع تحریم را برای اولین بار از مسئولین عزیز می شنوم و خیلی از این بابت متعجبم!!!
وی با شگفتی، ناآشنایی کوهنوردان با چگونگی استفاده از گوشی ها را هم  مورد توجه قرار داد و گفت: «از جهت دیگر گوشی های ثریا قابلیت تعیین موقعیت و ارسال آن به مخاطبین را دارند و من متعجب هستم چرا کوهنوردان عزیز ما از این امکان که به صورت پیامک بود استفاده نکرده اند؟!»
روزنامه ی دنیای اقتصاد به قلم شهرام شریف و سايت آى تى ايران  هر دو به یک شکل و کاملن یک سویه و بدون هیچ سندی این ادعا را مطرح کردند و سپس وزیر ارتباطات در گفتگو با خبرنگار تلویزیون بر این ادعا پافشاری کرد. گزارشی که تلویزیون ایران آن را با هیجان و با عنوان " تحریم در اوج بی رحمی" در چند نوبت پخش کرد.
این گزارش در همان روز انتشار به سرعت شبکه های اجتماعی اینترنتی و از جمله گروه های منتقد و مخالف تحریم ها را فراگرفت و بسیاری از گاربران ترجمه ی گزارش به انگلیسی را هم تهیه و منتشر کردند.
باید منتظر بود و دید آیا رسانه های منتشر کننده ی این خبرِ نا راست در جبران کار خود چه خواهند کرد و آقای وزیر در قبال این افشاگری چه واکنشی نشان خواهد داد؟ آیا قربانی بعدی این ماجرا مدیر عامل شرکت ارتباطات آسیا خواهد بود؟!



هزینه ی سنگین نوآوری در هیمالیا را سه جوان کوهنورد ایرانی با جانشان پرداختند

برخلاف اعلام رسمی توقف عملیات جستجو و نجات از سوی مقامات رسمی کوهنوردی کشور پاکستان، باشگاه کوهنوردی آرش در تهران، ادامه ی تلاش ها برای نجات سه کوهنورد عضو این باشگاه را مورد تاکید قرار داد.

 سه کوهنورد جوان ایرانی به نام های پویا کیوان، آیدین بزرگی و مجتبی جراحی  همراه با افشین سعیدی و رامین شجاعی سرپرست برنامه از یک ماه پیش تلاش خود را برای صعود آغاز کردند و در ساعت 16:30 روز سه شنبه 25 تیر ماه موفق به کامل کردن مسیر جدید بر روی قله  شدند.
متاسفانه این کوهنوردان همان روز در بازگشت به دلیل دید کم و نداشتن مشخصات GPS بازگشت، از مسیر منحرف و برای 5 روز در ارتفاع بالای 7000 متر سرگردان شدند.
عکس از BMC

مسیر ایرانیان بر روی گردنه ی جنوب غربی قله ی برودپیک از ویژگی فنی و دشواری خاصی برخوردار است به شکلی که  به گزارش سایت BMC برای عبور از آن نو آوری فنی و جسارت بالایی اعمال شده است.

در گزارش سایت تخصصی BMCدر باره ی این صعود آمده :سه کوهنوردجوان ایرانی در راه عبور از مسیر جدید گـُرده ی سنگی و یخی مسیر را کاملن از روی آن پشت سر گذاشتند، یک پله ی سنگی سست و ناپایدار به ارتفاع 30 متر و شیب یخی 75 درجه را صعود کردند و در این صعود  1600 متر طناب ثابت نصب کردند. آنها برای رسیدن به قله مجبور به شب مانی در ارتفاع بالای 7000شدند که به جرات میتوان ادعا کرد شگفتی کار این جوانان در صعود به برودپیک بود. کوهنوردان ایرانی در سه ارتفاع 7350، 7450 و نزدیک 8000 متر شب را به روز رساندند.

سایت باشگاه کوهنوردی آرش آخرین تماس از سوی آیدین بزرگی با تهران را شامگاه شنبه 29 تیر اعلام کرد، در حالی که او امکان تماس با سرپرست صعود و کمپ اصلی را نداشت و بین تیم های جستجو در محل نیز ارتباط رادیویی برقرار نبود. بر اساس رهگیری این تماس و به دست آوردن  GPS تلفن ماهواره ای مشخص شد که تیم گردنه مابین قله اصلی و فرعی را با گردنه اصلی بین کمپ سوم و قله فرعی اشتباه گرفته و خود را در موقعیت خطرناکی قرار داده است.

در صبح روز یکشنبه 30 تیر توماس لامله( Thomas Lammle )کوه نورد و راهنمای معروف آلمانی توسط هلی کوپتر در کمپ اصلی برودپیک پیاده شدکه خود را به تیم های جستجو در ارتفاعات بالا برساند. او موفق شد در چند پرواز تا حد ممکن از منطقه حادثه عکاسی کند.

براساس انتشار دیدگاه برخی هیمالیانوردان باتجربه ی  ایرانی این تیم پیش از ترک ایران تلاش کرده بود تا مشخصات دقیق و فنی مسیر بازگشت را به دست آورد که این امر ممکن نشد. نکته ای که می توانست در صورت جدی گرفته شدن از بروز این حادثه پیشگیری کند.

با احتساب روز های صعود به قله کوهنوردان جوان ایرانی 9 شبانه روز در ارتفاع بالای 7000(منطقه ی مرگ) فعالیت کردند، امری بسیار شگفت و طاقت فرسا.

گزارش راحل عدنان بلاگر پاکستانی که در Explorersweb منتشر شده حکایت دارد آیدین بزرگی در تماس روز پنج شنبه با سرپرست تیم از وخیم بودن شرایط، پاره شدن چادرو اتمام آذوقه و آب همراه خبر داده است.این موضوع با توجه به سه شب مانی کوهنوردان پس از ترک آخرین کمپ خود ثابت می کند که آنها هیچ تدارک مناسبی نمی توانستند برای حتی روز صعود با خود داشته باشند.

به استناد اخبار منتشر شده از آخرین تماس،آیدین بزرگی در ساعت 19:30 روز شنبه به وقت تهران در ارتفاعات بالای کمپ 3  تنها، سرگردان و با آسیب جدی سرمازدگی و نیزعدم تشخیص موقعیت  مواجه بود که درخواست کمک فوری داشت.
عکس از سایت باشگاه آرش

علاوه بر دو باربرارتفاع ( افراد محلی که به کوهنوردان در صعود کمک میکنند) کوهنوردانی که در منطقه بودند در روز های گذشته و صبح امروز یک شنبه 30 تیرماه، خود را برای  جستجو و نجات احتمالی به گردنه ی برودپیک، کمپ های 3، 2 و اصلی این قله رسانده اند و نیز به دلیل هوای خوب و ثابت امکان پرواز هلی کوپتر هم ممکن شده است .

این ها اخباری است که به باور بسیاری اجازه ی نشر آن از سوی باشگاه آرش داده شد و البت با مرور دقیق همه ی خبر ها گاه به تناقض و گاه به نبود صراحت می توان تاکید کرد. تا جایی که در مباحث میان کوهنوردان وبلاگ نویس شکل خبر رسانی مورد پرسش قرار گرفت و در گروه های فیس بوکی مجادله انگیز هم شد.

اگر چه تلاش برای جستجو و نجات در هیمالیا بسیار امر دشوار و تا حدی ناممکن است اما پیگیری های سرپرست صعود در محل، راهنمایی کوهنوردان باتجربه ی ایرانی از تهران و نیز بر اساس اعلام فدراسیون کوهنوردی تماس های جدی و مکرر این نهاد متولی کوهنوردی رسمی در استمرار تلاش ها موثر بوده است.

در تازه ترین واکنش دبیرفدراسیون کوهنوردی در گفتگو با خبرگزاری ایسنا این برنامه را فاقد مجوز لازم  دانسته و آن را مورد تایید فدراسیون ندانست. اگر چه هادی صابری در گفتگو با ایسنا تاکید کرد فدراسیون برای موضوع جستجو و نجات این مسایل را در نظر نمی گیرد.

این تیم، ایران را در بی خبری و سکوت و با مشکلات اداری و مالی بسیار ترک کرد تا جایی که مدیر این پروژه کیومرث بابازاده در گفتگویی اعلام کرده بود پول سفر خود را صرف ضمانت سربازی جوانان عضو تیم کرد. بابازاده  در این گفتگو قول داده بود ناگفته ها و رنجنامه ی این تیم را منتشر خواهد کرد.

سال هاست که اختلافات جدی میان باشگاه های کوهنوردی و کوهنوردان مستقل با فدراسیون برای فعالیت در این ورزش وجود دارد و برخی مواقع فدراسیون کوهنوردی با توسل به نهاد های انضباطی و حراستی وزارت ورزش مانع از فعالیت های مستقل کوهنوردان شده یا صعود های مستقل را تایید نکرده و یا انجام آنها را مورد تشکیک قرار داده است.




یکی ازکوهنوردان سرگردان ایرانی در برودپیک با تهران تماس گرفت

آخرین اخبار دریافتی از ستاد پیگیری برنامه برودپیک،حکایت از تماس آیدین بزرگی در ساعت ۱۹:۳۰ دقیقه ی شنبه ۲۹ تیر دارد.

به گزارش کوه نیوز ساعت ۱۹:۳۰ آیدین بزرگی تماس گرفت و تقاضای کمک کرد. وی تغییر محل داده و ارتفاع را ۳۵۰۰ متر اعلام کرده که بدون شک ارتفاع اعلام شده از سوی او اشتباه است اماسایر مشخصات اعلام شده با عکس ها و نقشه های منطقه مطابقت دارد.
به نظر میرسد همان مسیر را که اشتباه پایین رفته بودند و دوباره بالا برگشته اند این بار آیدین به تنهایی دارد پایین میرود و به بالای سر یک دیواره مهیب رسیده است.
این خبر اگر چه زنده بودن آیدین بزرگی را ثابت کرد اما شایعات قبلی مبنی بر مرگ دو همراه او پویا کیوان و مجتبی جراحی را هم تقویت بخشید چرا که گزارش منتشر شده بر تنها بودن آیدین بزرگی تاکید دارد.
بر اساس اعلام ستاد پیگیری برنامه برودپیک اقداماتی به شرح زیر در دست اجراست:
سعی میشود از طریق موبایل آیدین مشخصات جغرافیایی جی پی اس به وسیله  مقامات دولتی پیدا شود.
هلی کوپتری که بتواند کوه نوردان را از بیس کمپ کی دو به بیس کمپ برود پیک حمل کند آماده پرواز است.
 رامین در حال مذاکره با کوه نوردان حاضر در منطقه است که هر کسی که کمک کند کلیه هزینه های آن به انضمام پاداش قابل توجه پرداخت خواهد شد.
سه کوهنورد جوان ایرانی پس از موفقیت در صعود به قله ی ۸۰۴۷ متری برودپیک در رشته کوه قره قروم( هیمالیای پاکستان) در هنگام بازگشت و به دلیل دیدکم از مسیر منحرف شده و اینک در شرایط بسیار دشوار به سر می برند.(گزارش اول من ازاین رویداد)

نامه شهروندان ایرانی به علی مطهری در مورد نصب شنود در دفتر کار او

آقای علی مطهری
سلام

ما امضاکنندگان این نامه در کنار شما نصب ابزار شنود در دفتر کارتان را محکوم می‌کنیم و آن را نقض آشکار حقوق شهروندی می‌دانیم. شما در بیانیه خود به درستی نوشته‌اید: «زمانی که با یک نماینده شناخته‌شده مجلس این گونه رفتار می‌کنند، معلوم نیست چه ظلم‌هایی در حق مردم عادی روا داشته می‌شود.» و بر اصل بیست‌وپنجم قانون اساسی تأکید کرده‌اید که طبق آن «استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون». اما شنود شهروندان تنها یکی از موارد تجاوز به حریم شخصی محسوب می‌شود و ما برخوردهای غیرقانونی با نحوه‌ی پوشش شهروندان را هم تجسس در حریم خصوصی می‌دانیم.
حضور چندساله‌ی گشت ارشاد در خیابان‌ها و محاکمه‌ی ظالمانه‌ی شهروندان به خاطر نوع پوشش ایشان از سوی نهادی نظامی از مصادیق این بی‌قانونی است. محاکمه‌ای که در آن فرد همان ابتدا مجرم شناخته می‌شود و بدون تشکیل دادگاه، بدون حضور وکیل و قاضی و بدون فرصت دفاع از خود به شکلی توهین‌آمیز محاکمه می‌شود.
شما در حالی از نقض حریم شخصی خود به فغان آمده‌اید و آن را ظلم در حق مردم و نماینده‌شان می‌دانید که همواره از وجود گشت ارشاد و اعمال قدرت نظامی در برخورد با نوع پوشش شهروندان در فضای عمومی، دانشگاه‌ها و مراکز دولتی حمایت کرده‌اید و صراحتاً بر تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها و جلوگیری از ورود دانشجویانی که بدحجاب می‌نامیدشان، تأکید داشته‌اید. (به عنوان نمونه: مصاحبه با خبرگزاری مهر؛ اردیبهشت ۱۳۸۹، نامه به محمود احمدی نژاد در حمایت از تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها؛ تیرماه ۱۳۹۰)
می‌گویید که شنود شهروندان باید به حکم قانون انجام شود اما چگونه چشم خود را بر روی این واقعیت می‌بندید که همه روزه همین شهروندان و بخصوص زنان در خیابان‌ها یا در دانشگاه‌ها و مراکز دولتی بدون حضور قاضی و دادگاه قانونی به دلیل نوع پوشش خود محاکمه و تحقیر می‌شوند و با آنان مانند یک مجرم برخورد می‌شود؟
چگونه است که اثبات جرم نه در دادگاه‌های قانونی، که در میادین عمومی شهر، در کنار در ورودی دانشگاه‌ها و مراکز دولتی و ون‌های گشت ارشاد انجام می‌شود؟ کدام دادگاه صالحی رأی به چنین برخوردی با شهروندان (ولو کسانی که متهم به بدحجابی هستند) داده و در کجای قانون جمهوری اسلامی ایران بر آن صحه گذاشته شده است که شما نیز بر آن تأکید می‌کنید و به یک‌باره قانون را کنار می‌گذارید؟
ما در عین اینکه اعتراض شما را نسبت به نقض آشکار حق نمایندگی و شهروندی‌تان برحق می‌دانیم، از شما می‌خواهیم به عنوان نماینده‌ی مردم در کنار آنان نسبت به نقض جنبه‌های دیگر حریم خصوصی حساس باشید و همانگونه که در خیلی از برهه‌های حساس مانند مرگ ستار بهشتی، پرونده جنایات کهریزک و نقض آزادی بیان از طریق برخورد با مطبوعات صدای اعتراض شهروندان بوده‌اید، کمک کنید تا ریشه‌ی تجسس فراقانونی در امور شخصی شهروندان خشکانده شود.

جمعی از شهروندان
====================
 ابوالفضل حاجی زادگان، ابوالفضل قاسمی، احسان خضرلو، احسان رمضانیان، احسان عطائی، احسان قاسملو، احسان لطفی، احسان مصلح، احسان موسوی، احسان میرزاده، احسان نصر، احمد کشاورزی، احمد مرشدیان، اردلان فروتن، ارژنگ علی‌پور، اسماعیل رنگرز، اعظم راستی، اکبر ترشیزاد، البرز زاهدی، المیرا آملی، الناز بهنام، الهام دوست‌حقیقى، الهام ذاکری، الهام نداف، الهام هاتف، الهه شاملو، امید ایرانمهر، امید پورمحمدعلی، امید راد، امید قریب، امید کوهی، امید ملک، امیر ایوبی، امیر خضرایی‌منش، امیر صفاریان، امیر لطفی، امیر نژادنایبی، امیر هادی زاده، امیرحسین اکبری، امیرحسین تقوی، امیرعلی پستچی، امیرعلی نوری نائینی، امیرمسعود فرهمند، امین زرگریان، امین عربی، امین قلعه ای، امین هوشیدری، انسیه لشگری، انوشه گرجانی، اویس اخوان، ایرن عسگری، ایمان بیک، آتوسا مظفری، آذر کریمی، آذین فراهانی، آذین محمدزاده، آذین میرسیاح، آراز امین ناصری، آراز صالحی، آراز مشهدی علیپور، آرش ستوده، آزاده باقری، آزاده‌ طالبی، آزاده‌ موذن زاده، آزاده‌سادات جلالی‌مطهری، آسیه آصفی، آنا شیخ معماری، آنا قریشیان، آناک غفاری، آناهید ترابی، آیدا احدیانی، آیدا سعادت، آیدین حسنلو، آیدین نظاری، آینا قطبی‌یعقوبی، بابک جمشیدی، بابک گرانفر، باران رضایی، بامشاد تابناک، بنفشه رحمانی، بهادر بهرامی، بهار محمدی، بهاره موذن، بهرام رفیعیان، بهزاد جمالی، بهمن دارالشفایی، بهمن سلطانی، بهناز جلالی‌پور، بهناز رحیمی، بهناز شیرمحمدی، بهناز مترجم، بهناز مهرانی، بهنام براهویی نوخط، بهنام پورنادر، بیتا امیرخانی، پارمیس ارفع‌نیا، پرستو دوکوهکی، پروانه وحیدمنش، پریسا شکورزاده، پریسا مجتبوی، پریسا مفیدی، پگاه صفری، پونه افتخاری یکتا، پونه دوکوهکی، پویا شاه‌سیاه، پویا علاقه‌بند، پویان جنت فریدونی، پویان فقیری، ترانه اسدزاده، ترانه علیدوستی، ثریا واشقانی، ثمین رشیدبیگی، ثنا امجدیان، جادی میرمیرانی، جلیل رضایی، حامد خرم یار، حامد سیاسی‌راد، حامد شاملو، حسن فتحی، حسین ابراهیمی، حسین خالصی، حسین دهباشی، حسین غلامی، حمید آرهنجی پور، حمید پیمانی، حمید حبیب الله، حمید محمدی، حمیدرضا شرفی، حمیدرضا غمگسار، حمیدرضا واشقانی فراهانی، حمیده چگونیان، حمیده وطنی، حنانه پتکی، خداداد رضاخانی، خشایار زندیاوری، خشایار شاکری، خلیل امامی، خلیل یاجم، دانیال سیدین، دانیال شمسیان، داوود احمدی‌مونس، دلارام اکار، دنیا راد، دنیا رامی مقدم، دنیا سهرابی، راحله رسولی، رادمهر بهرامی، راضیه رسولی، رامک خالقی‌مقدم، رامین بیرق‌دار، ربابه کریمی، رزگار کیخسروی، رضا پاکرو، رضا حاجی حسینی، رضا رضایی، رضا رفیعی، رضا سعیدی، رضا عمرانی، رضا کلانی، رضا گلستانی، رضا محمدی‌قایقچی، رهام رها، روجا غلامحسینی، روزبه پیرمرادی، روزبه رادمنش، روزبه فضل، روشن باقرزاده، ریحانه بختیاری، ریحانه دوستدار، ریحانه مظاهری، زهرا ابراهیم‌زاده، زهرا احمدیان، زهرا رستگار، زهرا رفیعی، زهرا ساعدی، زهرا شرقی، زهرا شمس، زهرا صادقی، زهرا نعیمی، زهره ایرانی، زهره شرفی، زیبا گواهی، زینب سالاروند، زینب کاظم‌خواه، ژاله سبکتکین، ساجده الهامی، سارا اسلامی، سارا ایلخان، سارا آقامحمدی، سارا حسینی، سارا زارع، سارا زند وکیلی، سارا علیزاده حصاری، سارا مرادی، ساره ابراهیمی، ساسان (محمد کاظم) عاصی، ساغر ستاره، ساقی لقایی، سالومه رحیمی، سامان مسعودی، سامان وطن‌شناسان، ساناز اسفندیاری، ساناز الله بداشتی، ساناز ستارزاده، ساناز قاضی زاده، سپیده دادرس، سپیده‌ سالاروند، سپیده‌سادات محمدی، سجاد غرقی، سحر رضاسلطانی، سحر سلطانی، سحر عارف، سحر فکردار، سحر معینی، سروش افیونی، سروش گوران، سروشه کاظم‌زاده، سروین فروزش، سعید برزگر، سعید داداشیان، سعید رفیعی، سعید سکاکیان، سعید سلطانپور، سعید عباسی، سعید کرمی، سعید منصوری، سعید میرحسینی، سعید وفا، سمانه خادمی، سمر عطارچی، سمیرا داورفرا، سمیرا الیاسی، سمیرا امیری، سمیرا حاتمی زاده، سمیرا گرجی، سمیرا موسی زاده، سمیرا می‌بتی، سمیه ذاکری نیا، سولماز ستارزاده، سونیا فتحی، سیاوش احمدی، سید حامد بهشتی، سید حنیف ساجدی، سید ضیاءالدین غیاثی، سیدمحسن هاشمی، شاهده آقارفیعی، شاهین نصیری، شایا شهوق، شبنم حاجی، شبنم کهن‌چی، شراره خدارحمی، شقایق بهرامی‌راد، شقایق رضایی، شقایق طالبی، شقایق معتضدی، شلر حقانی فر، شمیلا کیاهور، شمیم اصغری، شهرام سرابی برازنده، شهرام فرضی، شهرزاد افراشته، شهرزاد حدادان، شهریار دوستی، شیدا حیدری، شیما سورکی، شیما شهرابی، شیوا شاه سیاه، شیوا شریف زاد، شیوا طغیانی، صابر موسوی، صابر موسوی، صالح ذوعلم، صبا باقری، صبا مولوی، صبا وحید، صدرا سمنانی رهبر، صدیقه خندان، صنم حقیقی، طناز توسلی، عادله قالی باف، عاصفه طیبانی، عاطفه گل محمدی، عاطفه نبوی، عالیه مطلب زاده، عباس مرادی، علی الکس یزدانی، علی امینی، علی اوغازیان، علی پیر بادیان، علی تهرانی، علی حیدری، علی رهنما، علی عبدی، علی فرخی، علی کیاکاظمی، علی مسعودی، علی نیکویی، علی وحیدیگانه، علیرضا بصیرتی، علیرضا فرزین، غزال دبیر، غزاله بختیاری، غزاله علیمردانی، غزل مقصودی، غزل وحیدی، فاطمه اکبری، فاطمه پیوندی، فاطمه حسینی‌شکیب، فاطمه روانگرد، فاطمه شمس، فاطمه فخاریان، فاطمه مسعودیان، فاطمه مظفری، فتانه کیان ارثی، فرانک آذری، فربد اختری، فرزاد خلیلیان، فرزاد دهنوی، فرزان شاهمرادی، فرزانه ابراهیم زاده، فرزانه اشرفی، فرزانه بهرامی، فرزانه عربی، فرزانه مرادی، فرشاد مدنی، فرشید فاریابی، فرناز کمالی، فرناز مسنن زاده، فرنگیس بیات، فروغ کشاورز، فریده غائب، فیروز محمودی، کاوه عبهری، کاوه احمدی، کاوه رضائی شیراز، کاوه یزدی فرد، کسری فروهی، کوشا قربانی، گرسیوز رفیعیان، گیتا آذری، گیتی عاصمی، لیدا حسینى‌نژاد، لیلا اسدی، لیلا شامرادی‌زاده، لیلا موری، لیلا نقدی پری، لیلی میرزاقلی، مارال محمدی، ماندانا منصوری، متین خالقی، مجتبی ملکی، محدثه واضحی، محسن جلالی، محسن حسینی، محسن حسینی رنجبر، محسن دانایی، محسن عابدی‌نژاد، محسن عمرانی، محمد افراشته، محمد ایزدی، محمد بصیری، محمد ثانی، محمد حاجی زاده، محمد خاجی، محمد خسروی، محمد رحیمی‌زاده، محمد سلیمانی، محمد سیاه‌گیانی، محمد مهدیان، محمد نبی زارعی، محمدامین اسکندری، محمدجواد طواف، محمدحسن صدری‌کرمی، محمدحسین حسنی، محمدرضا امیر، محمدرضا آزموده، محمدرضا نصرتی، محمدصادق درویشی، محمدعلی انتظاری، محمدمهدی زابلی، محمود فرجامی، مرجان پورغلامحسین، مرجان چرومی، مرجان دارابی، مرجان نمازی، مرسده هاشمی، مرضیه پودات، مرضیه رسولی، مرضیه زادبر، مرضیه کوهستانی، مروارید باقری، مریم حسن نژاد، مریم خسروی، مریم دارائی، مریم ذبیحی، مریم شبانی، مریم مجد، مریم ملک‌شعبانی، مریم میرزا، مریم نصراصفهانی، مژگان مسلمی، مسیح علی‌نژاد، مصطفا کریمخان زند، معصومه جولایی راد، معین فرخی، ملیحه مغازه‌ای، منصوره باغگرایی، مهتاب جویایی، مهدى هنرپرداز، مهدی بابایی، مهدی جامی، مهدی جعفری، مهدی راستین، مهدی زندپور، مهدی سحرخیز، مهدی علومی، مهدی فریمانی، مهدی فهیمی، مهدی کوهیان، مهدی نوذر، مهدی نورالهی، مهدیه بوذر جمهری، مهدیه عقیلی، مهرداد محمدی، مهرناز ترابی، مهرناز صالحیان، مهزاد الیاسی، مهسا اسپه پور، مهسا فغانی، مهسا قنبریان، مهسا لطیفی، مهسا ملکی، مهشاد لطیفی، مهشید مرادی، مهناز ربانی، مهناز علیزاده، مه‌یا اسلامی‌نظری، میثم احمدی، میثم رضائی، میثم صیادیان، میثم محمد، میلاد بهشتی، میلاد محسنی فر، میلاد موسوی، مینا خرم، نازنین چاهیان، نازنین نعمت پور، ناصر صفاریان، ناصر فرزین فر، ناهید پورعیسی، ناهید عسگری، نجمه اسدی، نجمه کیشانی، ندا امین، نرجس کریمی، نرگس توسلیان، نریمان رحیمی، نزهت بندری، نسترن رفیعیان، نسترن ساوری، نسترن سلیمانی، نسرین احمدی، نسرین افضلی، نسرین فراهانی، نسیم قنبری، نسیم مفتون، نسیم مقدم، نعیمه دوستدار، نفیسه موسوی، نگار رهبر، نگار سرخوش، نگار قبادی، نگین بهکام، نگین معتمدی، نوید نشاط، نیاز زرین‌بخش، نیاز سلیمی، نیایش دولتی، نیکو خاکپور، نیلوفر انسان، نیما شیخ ملکی، نیوشا شهروان، نیوشا صارمی، نیوشا مختاری، هاجر مرادی، هاجر همایی، هادی کیومرثی، هدی جوانمرد، هدی هاشمی، هدیه کعبی، هرمیداس ذبیحان امیری، هژیر رحمان‌داد، همایون امامی، همایون خیری، هومن رضائیان، هیفا اسدی، وحید حقیقت، وحید عبداللهی، وحید مسکوب، یاسر میردامادی، یاسمن صادقی، یاشار سالک، یگانه خویی، یلدا صیادی، یلدا علایی.

تلاش برای نجات کوهنوردان ایرانی در قله ی برودپیک


سه نفراز تیم 5 نفره کوهنوردان مستقل باشگاه کوهنوردی آرش، پس از پایان صعود از مسیری نو به قله ی 8047 متری برودپیک (Broad Peak)  و در هنگام بازگشت به دلیل دید کم و اشتباه در مسیر یابی با مشکل مواجه شدند.

پویا کیوان، آیدین بزرگی و مجتبی جراحی گروه صعود نهایی این تیم موفق شدند روز سه شنبه ۲۵ تیر۱۳۹۲ حوالی ساعت  ۱۶:۳0 با تماس کوتاه، پایان مسیرجدید بر روی سمت جنوب غربی قله را به نام مسیرایرانیان مخابره کنند اما تا زمان تنظیم این خبر موفق به بازگشت به چادر خود در ارتفاع پایین نشده و تلاش برای کمک به آنها ادامه دارد.
رامین شجاعی سرپرست و طراح این اصلی این برنامه و افشین سعیدی دیگر عضو این تیم در کمپ سه در انتظار بازگشت همراهان خود هستند.

بر اساس آخرین گزارش منتشر شده در سایت کوه نیوز و به استناد گزارش کیومرث بابازاده مدیر برنامه ی این صعود تلاش چند باربر ارتفاع پاکستانی در روز جمعه برای رسیدن به محل بی نتیجه مانده است این درحالی است که کوهنوردان حاضر در منطقه از جمله کوهنوردان کشور سوئیس به سمت ارتفاعات بالاتر حرکت کرده اند.

سایت باشگاه آرش در آخرین گزارش خود که ساعت 22:00 جمعه منتشر کرد خبر از حرکت شبانه ی دو باربر ارتفاع برای آغاز تجسس در ساعات اولیه ی صبح شنبه  و نیز حرکت کوهنوردان سوئیسی برای ملحق شدن به آنها داد.

آخرین تماس کوهنوردان ایرانی که در ارتفاع 7800 متری زمینگیر شده اند مقارن با ساعت 10 صبح جمعه 28 تیر بود که در این تماس آیدین بزرگی وضعیت را بحرانی اعلام کرده است.

گزارش راحل عدنان خبرنگار حاضر در منطقه  که  در Explorersweb منتشر شده حکایت دارد  آیدین بزرگی در تماس روز پنج شنبه با سرپرست تیم از وخیم بودن شرایط، پاره شدن چادرو اتمام آذوقه و آب همراه  خبر داده است.

 براساس گزارش امور بین الملل فدراسیون کوهنوردی و صعود های ورزشی منتشر شده درسایت فدراسیون کوهنوردی تماس های مستمری با رییس فدراسیون کوهنوردی پاکستان و دیگر افراد و نهاد های موثر برقرار است.

این تیم 5 نفره به سرپرستی رامین شجاعی در 20 خرداد ایران را به مقصد برودپیک دررشته کوه قره قروم (هیمالیای پاکستان) و با پشت سر گذاشتن مشکلات بسیار اداری و مالی ترک کرد.

تلاش سال 2009 تیم دو نفره ی رامین شجاعی و کاظم فریدیان با حاشیه و ناکام بود. در آن سال مسیر کامل تا قله صعود نشد.